کد مطلب:36083 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

یاد خیری از نیاکان و گذشتگان











(فانهم لم یدعوا ان نظروا لانفسهم كما انت ناظر و فكروا كما ان مفكر ثم ردهم آخر ذلك الی الاخذ بما عرفوا و الامساك عما لم یكلفوا)

«چه آنكه آنان فروگزار نكردند كه به نفس خویش بنگرند- به نفس خویشتن رسیده و بخود نگریستند- همچنانكه تو نظر میكنی، و فكر و اندیشه كنند چنانكه تو می اندیشی. آنگاه پایان این فكر و نظر، آنان را بدین مطلب برگردانید كه آنچه را كه شناخته و دانستند بگیرند و از آنچه كه بر عهده ی آنان گذاشته نشده توقف نموده و باز ایستند، نتیجه ی تفكر و نظر آن بزرگان در كار خودشان این شد- و بعد از تلاش و اهتمام زیاد به این نتیجه رسیدند- كه آنچه بر ایشان روشن گردیده و مطالبی را كه اطراف و جوانب آن برایشان به خوبی واضح بود گرفتند، آراء و اعتقادات حیحه و اعمال خوبی كه دارای حسن مآل بود و ابهام و اجمال نداشت گرفتند. ولی چیزی ه در زیر عینك فكر و نظرشان بخوبی روشن و هویدا نگردید و خداوند متعال، تكلیف فهم و اخذ و عمل به آن را به عهده ی آنان قرار نداده بود رها كردند»

آری فهم و درك و استدلال بر وجود صانع و توحید و نبوت به نحو طبیعی و عادی و نیز نظر در ظواهر ادله و تمسك به احكام الهی و عمل به آنها را خداوند خواسته و بزودی هم میتوان به آنها رسید و لیكن مطالب دور از فهم عرفی، و

[صفحه 99]

تدقیقات عقلیه را خداوند نخواسته و به عهده كسی نگذاشته لذا باید از این امور توقف نمود.

شهید ثانی نقل كرده كه شخصی به حضرت حسین بن علی علیه السلام عرض كرد: ببا بنشین تا در دین، متاظره و بحث كنیم.

حضرت فرمود: «یا هذا انا بصیر بدینی مكشوف علی هدای فان كنت جاهلا بدینك فاذهب فاطلبه مالی و للماراه»[1].

ای شخص من به دین خود بصیر و بینایم راه هدایتم برایم مكشوف است اگر تو نسبت به دینت جاهلی در طلب آن باش، مرا با مجادله كردن چه كار؟

آری اصول عقائد، هر كدام دلائل روشن و عرف پسند و معقول دارند كه به زودی میتوان تصدیق كرد و باور نمود و لیكن استدلالات دور از افهام و مقدمات تخرسی، از این محدوده بیرون است و خداوند متعال تكلیف به آن را از مكلفین برداشته و هرگز بشر را مكلف به مراء و جدال و گفتگوهای ممتد و ناصواب و بی حاصل نفرموده است لذا باید از آن اجتناب كرد. جزئیات امور و كیفیات و زن اعمال و تطایر كتب بلكه حتی چگونگی سوال قبر از مطالبی است كه خداوند بدان تكلیف نفرموده و ده ها وصدها مطالب دیگر كه احیانا اوقات مهم و زیادی را اشتغال می كندو بالمال هم آدمی به جائی نمی رسد.

اینها همه در ناحیه ی تفكرات و امور عقیدتی و فكری و مطالب نظری بود، در امور عملی هم مطلب همینگونه است زیرا خداوند اموری را از بشر خواسته و بعنوان تكلیف بر عهده ی او گذاشته است. و لذا باید آن را دنبال كرد، و لیكن امور دیگری است كه آن را بر عهده ی مكلفان قرار نداده، رفتن سراغ آن امور و پرداختن بدان جزئیات، كار را مشكل كردن و به وسوسه افتاده و وسواسی و بی مصرف شدن است.

[صفحه 100]

هنگامی كه خداوند، امر می كند كه بنی اسرائیل، گاوی را ذبح كنند و عضوی از آن را به شخص مقتولی كه ناجوانمردانه به قتل رسیده و او را غریبانه در كوچه انداخته اند بزنند كه زنده می شود و قاتل خود را معرفی می نماید باید همین را گرفت كه امری معلوم و روشن و در توان است. حال ایراد گیریها و پرداختن به جزئیاتی مثل اینكه رنگش چگونه باشد، و اندامش چطور، و سوالات بی ربط اینچنینی، جز سرگردانی و مشكل كردن كار چیزی را در پی نخواهد داشت.


صفحه 99، 100.








    1. منیه المرید ص 56.